۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

چند شعر از سابیرا شان


دکتر سابیرا شان (استاهلبرگ) Sabira SHUN (STAHLBERG) آسیاشناس،چین‌شناس و اسپرانتوشناس فنلاندی است. او متولد 1968 است. سابیرا چند سالی هم عضو فرهنگستان اسپرانتو بوده است. در دهه‌ی 1990 او در جنبش اسپرانتو و به ویژه در سازمان جهانی جوانان اسپرانتودان بسیار فعال بود و چند سالی هم مسئولیتِ روابطِ خارجیِ آن را بر عهده داشت. شعر سابیرا کاملا زنانه و چنانچه از یک زن اسکاندیناویایی می‌توان انتظار داشت فمینیستیی است. از سال 2002 به این طرف به اسپرانتو از وی مطلبی هنوز منتشر نشده است.


Amrenkontiĝo

دیدار عاشقانه
Ne rigardu min tiel!
این‌طوری نگاهم نکن
Mi estas pli ol rozo,
بیش از گل سرخ،
Cindrulino kaj fragila feo.
خدمتکاری کثیف یا یک جن هستم
Vidu min
مرا بنگر
mi havas propran cerbon
شعور خود را دارم
du manojn kaj du piedojn -
دو دست و دو پا
mi estas homo kiel vi.
انسانی هستم همانندِ تو
Mi laciĝis esti via putino
خسته‌ شدم از این‌که روسپیِ تو باشم
nura pugo, piĉo kaj mamo
فقط کَپل و کس و پستان
Mi estas pli
من بیش‌ام
Mi volas pli
بیشتر می‌خواهم
Mi postulas pli
خواهان بیش‌ام
Ĉesu insulti min
بس کن بر من ناسزا را
Ĉesu fari el mi varon, pupon, idioton
بس کن از من بسازی کالایی، عروسکی، احمقی
Mi estas kato kun ungoj
گربه‌ای هستم با چنگال‌هایی
kaj akraj dentoj
و دندان‌هایی تیز
Vidu kiel ili glimas en mallumo
بنگر، چه تلالویی دارند در تاریکی



Amfino

پایانِ عشق
Estis pluva tago
روز بارانی بود
Li portis ruĝan ĉemizon
پیراهنی قرمز بر تن داشت
havis lipharojn
سبیل داشت
kaj iom bluan rigardon.
و کمی نگاهِ آبی
La trinkejo havis senluman koridoron
میخانه راهرویی کم نور داشت
kaj nigran necesejon
و توالتی سیاه
kun iom tro blua lumo
با مقداری نور آبیِ غلیظ
tie kuris rato
آن‌جا قورباغه‌ای دوید
tie gutis akvo
قطره آبی چکید
el krano
از شیر
dum mia vivo frakasiĝis
در حالی که زندگیم از هم پاشید
inter du manoj
بین دو دست
inter du gamboj
بین دو ساق
sub lia stinka spiro.
زیر نفس گنداش
Restas nur ĉifonoj
فقط ژنده‌هایی باقی مانده‌اند
kaj akvo gutis
و آب چکید
trideksesfoje
سی و شش بار
el likanta krano.
از شیرِ سوراخ



Feliĉa amo

عشق خوشبخت
De okulo al okulo mi vagis
از چشمی به چشمی پرسه زدم
ĝis fine mi trafis la viajn
تا سرانجام به چشمانِ تو رسیدم
La maro en ili
دریایی در آن‌ها
ondas je amo kaj verdas
از عشق موج می‌زند و سبز است
Pri amo, vera amo
درباره‌یِ عشق، عشقِ واقعی
oni ne laŭte parolas
با صدایِ بلند حرف نمی‌زنند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر